ایستاده ام در خودم.
دستم به جای بند نیست.
حس می کنم دارم غرق می شوم.
و از کسی کاری ساخته نیست.
این یک خواب نیست.
من بیدارم.
باور کن من بیدارم.
به سیاهی این روزگار قسم من بیدارم.
در یک پاییز رنگ باخته.
خبر آمد که ماه در آسمان است
در آسمان صاف صاف.
و از من جز نگاه.
هیچ برنیامد برای استقبال.
ایستاده ام در خودم.
و غمگین تر از پاییز.
به رقص لحظه ها می اندیشم.
درباره این سایت